رقصــــی چنین میــــانه ی میـــــدانم آرزوستــــــ...
.
.
یا فاطمه الزهرا(س) مددی...
.
وقتی شهید ملکی که یک روحانی بود خود را برای اعزام به جبهههای حق علیه باطل معرفی کرد، به او گفتند باید
به گردان حضرت زینب(س) بروی.
شهید ملکی با این تصور که گردان حضرت زینب(س) متعلق به خواهران است به شدت با این امر مخالفت کرد و
خواستار اعزام به گردان دیگری شد اما با اصرار فرمانده ناچار به پذیرش دستور و رفتن به گردان حضرت زینب شد.
هنگامی که میخواست به سمت گردان حضرت زینب(س) حرکت کند، فرمانده به او گفت این گردان غواص در
حوالی رودخانه دز در اهواز مستقر است.
شهید ملکی بعد از شنیدن اسم “غواص” به فرمانده التماس کرد که به خاطر خدا مرا از اعزام به این محل عفو
کنید، من را به گردان علیاصغر(ع) بفرستید، گردان علیاکبر(ع) گردان امام حسین(ع) این همه گردان، چرا من باید
برم گردان حضرت زینب؟ اما دستور فرمانده لازمالاجرا بود.
شهید ملکی در طول راه به این میاندیشید که “خدایا من چه چیزی را باید به این خواهران بگویم؟ اصلا اینها چرا
غواص شدهاند؟ یا ابوالفضل(ع) خودت کمکم کن.”
هوا تاریک بود که به محل استقرار گردان حضرت زینب رسید، شهید ملکی از ماشین پیاده شد، چند قدم بیشتر جلو
نرفته بود که یکدفعه چشمانش را بست و شروع به استغفار کرد.
راننده که از پشت سر شهید ملکی میآمد، با تعجب گفت: حاج آقا چرا چشماتونو بستین؟
شهید ملکی با صدایی لرزان گفت: “والله چی بگم، استغفرالله از دست این خواهرای غواص …
راننده با تعجب زد زیر خنده و گفت: کدوم خواهر حاج آقا؟ اینا برادرای غواصن که تازه از آب بیرون آمدند و دارند
لباساشونو عوض میکنند.
اینجا بود که شهید ملکی تازه متوجه قضیه شده و فهمید ماجرای گردان حضرت زینب چیه!!راوی : سردار علی فضلی جانشین
رئیس سازمان بسیج
[ شنبه 10 اسفند 1392برچسب:شهید,شهدا,عکس,خاطره,دل خوشی هام,غواص,زن, غواص زن,گردان,شهید,ملکی,روحانی,اخلاص,شهادت,
] [ 22:8 ] [ طلبه ][
به مناسبت سالگرد شهادت "شهید ادواردو آنیلی"
"ادواردو آنیلی" کیست ؟
به مناسبت 15 نوامبر (24 آبان) سالروز شهادت ادواردو آنیلی فرزند شیعه شده میلیاردر ایتالیایی توسط صهیونیست ها، با مروری بر زندگانی او خواهیم یافت که او که بود و به چه گناهی کشته شد.
ادامه مطلب
[ یک شنبه 26 آبان 1392برچسب:شهید,شهادت,ادواردو,آنیلی,دل خوشی هام,دل,خوشی,هام,
] [ 19:2 ] [ طلبه ][
در میان فرماندهان دفاع مقدس، برخی هنوز هم که هنوز است گمنامند و یا آنطور که باید، شناسانده نشده اند. سردارانی که شاید یکی از دلایل مهجوریت آنها این بود که در آغازین روزهای جنگ به شهادت رسیدند و شاید تقصیر گمنامی آنها را باید از همرزمانشان پرسید.
به هر حال، ظهر عاشورای 1359 بود که یکی از همین سرداران گمنام در تنگه حاجیان گیلانغرب، بر اثر اصابت تیر مستقیم دشمن به سر، بر خاک افتاد.
سردار شهيد علی اصغر وصالي طهرانیفرد (اصغر وصالی) به سال 1329 در منطقه دولاب تهران به دنيا آمد که به دليل تقارن ميلادش با ماه محرم نامش را علي اصغر گذاشتند.
اصغر در سال هاي جواني توانست با مشقت فراوان از ايران خارج شده و دورههاي چريکي را در ميان مبارزان فلسطيني طي کند. سپس به ايران آمد و زندگي مخفي خود را شروع کرد اما سرانجام توسط عوامل رژيم طاغوت بازداشت شد.
ادامه مطلب
[ پنج شنبه 23 آبان 1392برچسب:شهید,شهدا,عاشورا,تیر,شهادت,رزمنده,سردار,علی,اصغر,وصالی,طهرانی,فرد,اصغر وصالی,
] [ 17:12 ] [ طلبه ][
بهش گفتم: چرا هر بار وایمیسی و از شوهرت کتک میخوری؟
گفت: اگر خودمو نندازم جلو، شروع میکنه
خودش رو میزنه، اونقدر میزنه تا داغون شه،آخه موجیه
دست خودش نیست ... !
[ پنج شنبه 30 خرداد 1392برچسب:عكس,شهدا,شهادت,عمليات,مادر,زهرا,سينه,دل خوشي هام,
] [ 23:5 ] [ طلبه ][
کاربران شبکههای اجتماعی با انتشار تصویری قدیمی از به اسارت گرفتن
گروهی از سربازان عراقی توسط یک نوجوان بسیجی نوشتند: آقایان
اماراتی! خوب به این عکس نگاه کنید. همین یه جوجه برای 7 پشتتان کافی است.
حـالــش خیـلی بد می شـد…
یک بار خیلی اصرار کردیم که چرا؟
گفت : اگر در میان مین بودی و به خاطر اشتباهی چاشنی مین فسفری عمل می کرد
و دوستت برای این که معبر و عملیات لو نرود،
آن را می گرفت زیر شکمش و ذره ذره آب می شد و حتی داد نمی زد
و از ایــن ماجــرا فقط بوی گوشت کبــاب شده تـوی فضـا می ماند…
تو به این بو حساس نمی شدی ؟ !!!
[ دو شنبه 9 ارديبهشت 1392برچسب:ميدان,مين,شهدا,شهادت,دل خوشي هام,
] [ 23:2 ] [ طلبه ][
شهید محمد جعفرخانی معروف بود به جعفرخان
فرماندهای گرهگشا بود
در عرصه هشت سال دفاع مقدس هم نقش آفرین بود و حتی در آن دوران از دلاور مردانی بود که از اروند رود عبور کرد
در سه متری!! تونل تروریستهای پژاک به شهادت رسید
تروریستهایی که به لحاظ تجهیزات و دستگاههای ارتباطی از سوی آمریکا مجهز شدهاند
همسرش میگفت:
چند ماه پیش از شهادت، خدا توفیق داد و عازم حج شدیم
ازش پرسیدم وقتی کعبه را دیدی از خدا چه خواستی؟
گفت: از خدا خواستم تا جایی که می توانم از دشمنان بکشم و خودم هم شهید شوم
[ شنبه 7 ارديبهشت 1392برچسب:عكس,شهدا,شهادت,عمليات,مادر,زهرا,سينه,دل خوشي هام,
] [ 22:37 ] [ طلبه ][
بچه ها عبدالزهرا صداش میزدن
قبل علمیات کلاس امداد گذاشتن تا اگر کسی زخمی شد بدونه چطور جلوی خونریزیشو بگیره
شهید بریهی سر کلاس حاضر نشد و آخر کار موقع تقسیم باند و لوازم امداد اولیه رسید. دوستش گفت:
سرکلاس نمیای رب گوجه میشی نمیدونی باید چی کار کنی ها
خندید و باند رو تحویل گرفت و به شوخی گفت:
(که الان معلوم میشه زیادم شوخی نبود)
باند رو کف دستش گرفت و دستش رو روی پهلوی راست خودش گذاشت و گفت:
یعنی اگر اینجا تیرخورد اینجوری بذارم؟ بعد قه قه خندید و رفت
توی عملیات یه تیر خورد به پهلوش و شهید شد
[ شنبه 7 ارديبهشت 1392برچسب:عكس,شهدا,شهادت,عمليات,مادر,زهرا,سينه,دل خوشي هام,
] [ 22:30 ] [ طلبه ][
مادر شهید علی اصغر مهردادی در حال غسل دادن پیکر فرزندش
تو كه شهادت را فرمانده بودي
چه دلسوزانه در انتظار شهادت ذره ذره وجودت تخريب شد
و تو همچنان فرمانده گردان شهادت بودي
شهادتت مبارك فرمانده
يك روز قرار بود تعدادى از نيروهاى لشگر امام حسين (ع) با قايق به آن سوى اروند بروند. حاج حسين به قصد بازديد از وضع نيروهاى آن سوى آب، تنهايى و به طور ناشناس در ميان يكى از قايق ها نشست و منتظر ديگران بود. چند نفر بسيجى جوان كه او را نمى شناختند سوار شده، به او گفتند: «برادر خدا خيرت بدهد ممكن است خواهش كنيم ما را زودتر به آن طرف آب برسانى كه خيلى كار داريم.» حاج حسين بدون اين كه چيزى بگويد پشت سكان نشست، موتور را حركت داد. كمى جلوتر بدون اين كه صورتش را برگرداند سر صحبت را باز كرد و گفت: «الان كه من و شما توى اين قايق نشسته ايم و عرق مى ريزيم، فكر نمى كنيد فرمانده لشگر كجاست و چه كار مى كند » با آن كه جوابى نشنيد، ادامه داد: «من مطمئنم او با يك زيرپوش، راحت داخل دفترش جلوى كولر نشسته و مشغول نوشيدن يك نوشابه تگرى است! فكر مى كنيد غير از اين است » قيافه بسيجى بغل دستى او تغيير كرد و با نگاه اعتراض آميزى گفت: «اخوى حرف خودت را بزن». حاج حسين به اين زودى ها حاضر به عقب نشينى نبود و ادامه داد. بسيجى هم حرفش را تكرار كرد تا اين كه عصبانى شد و گفت: «اخوى به تو گفتم كه حرف خودت را بزن، حواست جمع باشه كه بيش از اين پشت سر فرمانده لشگر ما صحبت نكنى اگر يك كلمه ديگر غيبت كنى، دست و پايت را مى گيرم و از همين جا وسط آب پرتت مى كنم.» و حاج حسين چيزى نگفت. او مى خواست در ميان بسيجى ها باشد و از درد دلشان با خبر شود و اينچنين خود را به دست قضاوت سپرد.
همان یک دست..
کفایت میکرد برای هجمه ی دعاهای عاشقانه ات ...
افسوس که من با همین دو دست ِسالم،
باز دعاهایم از لای قنوتم می ریزد روی زمین..
+ قنوتــم هــوای آسـمان دارد
سال روز شهادتت مباركت حاجي برا منم دعا كن
[ دو شنبه 7 اسفند 1391برچسب:عكس,شهدا,سال,روز,شهادت,حاج,حسين,خرازي,خاطره,دلنوشته,
] [ 23:11 ] [ طلبه ][
شيعه مديا اثر دختر آفتاب را ویژه شهادت حضرت معصومه سلام الله علیها، با کیفیت اصلی در اختیار كاربراش گذاشته كه ميتونين از اينجا شما هم استفاده كنين
در گفتگوي ديني هم جمعي از دوستان زحمت كشيدن و در اين ايام داستان های صــوتـی از کرامات حضرت معصومه (س) رو گردآوري كردن و مورد استفاده عموم قرار دادن شما هم ميتونين از اينجا به اونجا دسترسي پيدا كنين
[ پنج شنبه 3 اسفند 1391برچسب:شهادت,حضرت,فاطمه,معصومه,مجموعه,وبگردي,داستان,دانلود,صوتي,,
] [ 11:50 ] [ طلبه ][
{یادداشت یکی از شهدای گردان حنظله لشگر 27 محمد رسول الله (ص) که در کانال منطقه عملیاتی فکه در حین تفحص بدست آمده است}
[ سه شنبه 1 اسفند 1391برچسب:شهيد,شهدا,تشنه,شهادت,خاطره,فكه,كانال,جنوب,دل خوشي هام,,
] [ 22:34 ] [ طلبه ][